روزگار نوشت‌های یک طلبه

گاهی چیزهایی معمولی می‌نویسم...

روزگار نوشت‌های یک طلبه

گاهی چیزهایی معمولی می‌نویسم...

۸ مطلب با موضوع «📚 از آن‌چه که می‌خوانیم» ثبت شده است

 

🌺🌺 (اوایل مرداد ۱۳۹۹ ) :

🔻تیرباران

(داستانی چندکلمه‌ای از ارنست همینگوی، با ترجمه‌ی الهه هدایتی)

▪️شش وزیر کابینه را شش‌و‌نیم صبح، جلوی دیوار بیمارستان تیرباران کردند. در حیاط بیمارستان چاله‌ها پر از آب شده‌بودند.
کف حیاط پرشده بود از برگ‌های ریخته شده سبز. باران شلاقی می‌بارید. جلوی همه پنجره‌ها را با میخ کوبیده بودند. یکی از وزیرها حصبه داشت. دوسرباز او را پایین آوردند و زیر باران حملش کردند. سربازها تلاش می‌کردند جلوی دیوار او را سرپا نگهدارند، اما نشست توی چاله آب. پنج وزیر دیگر، ساکت ایستاده بودند جلوی دیوار.
آخرسر افسر به سربازها گفت که برای سرپا نگهداشتنش تلاش نکنند. اولین تیر را که شلیک کردند، وزیر ششم نشسته بود توی چاله آب و سرش را گذاشته بود روی زانوهاش.

          ما را در پیام‌رسان ایتا دنبال کنید                             talabenevesht@

🌺🌺 ( ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ ):

داستان به ما هو داسسستتتتتاااااانننننن...👌👌


با ترجمه مرحوم نجف بخوانید.

    

ما را در پیام‌رسان ایتا دنبال کنید                     talabenevesht@

🌺( ۴ خرداد ۱۳۹۹ ) :

نمی‌گویم فوق‌العاده و بی نقص...
نمی‌گویم بی نظیر و جذاب...
نمی‌گویم رمان و داستان یعنی این...
فقط می‌گویم شاید بد نباشد یک‌بار بخوانیدش...یا شایدتر، خوب است حداقل یک بار خوانده شود... نه به خاطر داستان پردازی و هنرمندی نویسنده. بلکه فقط برای خود خودش...
#مصطفی_مستور
#روی_ماه_خداوند_را_ببوس

         ما  را در پیام‌سان ایتا دنبال کنید                                   talabenevesht@

🌺( ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ) :
اگر می‌خواهید با یک قلم روان و بدون دک و پز اضافه، داستانی جذاب و تأثیرگذار خلق کنید، عزاداران بیل را بخوانید...
گرچه به نظرم باید چشمانتان را بر روی سیاهی‌هایی که نویسنده پاشیده است روی سر مردم و روستا، ببندید تا شما هم گرفتارشان نشوید...
#عزاداران_بیل
#غلام_حسین_ساعدی

       ما را در پیام‌رسان ایتا دنبال کنید                                   talabenevesht@

 

🌺 ( ۱۳۹۹/۲/۱۹ ):
من خیلی قائل به گفتن کلمه‌ی شاه‌کار برای رمان‌های خوب نیستم...
به نظر من رمان خوب، خوب است. اسم دیگری ندارد.
اما این وسط پیدا می‌شوند رمان‌هایی که خیلی خوبند. «منِ او» از آن‌هاست...
با علی فتاح در آن‌ها سال‌های رضاخانی چرخ بزنید توی گذر خانی‌آباد و بروید آن‌سر دنیا و ایفل را هم بغل کنید...
پولی به هفت کور بدهید و اگر چیزی ته جیبیتان ماند، راسته و فیله‌ای از ضعیف کش بخرید و دم اذان توی مسجد قندی خودتان را به دیوارهایش بمالید...
به خشت‌ها و آجرهای محکم روی دیوارها دل بدهید و بوی یاس را از آبشار قهوه‌ای موهای مه‌تاب بشنوید...
راستی یادتان نرود به درویش مصطفا سلام کنید و اگر زن هستید، توی کوچه و خیابان‌ها مراقب پاس‌بان عزتی باشید.
#من_او
#رضا_امیرخانی

        ما را در پیام‌سان ایتا دنبال کنید :                    talabenevesht@


🔸( اولین روز سال ۱۳۹۹ ):
فقط با یک نویسنده‌ی حرفه‌ای می‌شود ۳۵۰ صفحه ناداستان را بی وقفه و با لذت خواند.
با « هوشو » بروید به شصت هفتاد سال قبل.
بروید در دل یک روستای دورافتاده در شرق کرمان. جایی که مرادی وسط شیطنت‌های کودکی‌اش شما را دنبال زندگی‌اش پا برهنه می‌دواند روی سنگ و خاک های دیارش. می‌برد لب جوی تا کوزه‌ی ننه‌بابا را کمکش آب کنید و بوی پونه‌ها بپیچد توی سرتان.
از راه مال رو شما را می‌برد کرمان تا از خیره‌سری‌های نوجوانی‌اش و از عشق کم‌نظیرش به هنر برایتان بگوید.
بخوانیدش چون، با قلم شیوا و معرکه و خالی از دک و پز مرادی، اصلأ احساس غریبگی نخواهید کرد.
#شما_که_غریبه_نیستید
#هوشنگ_مرادی_کرمانی


🔸(۱۳۹۸/۱۲/۲۵):
اگر از آن‌هایید که فوتبال جزء لاینفک زندگی‌تان است، این از همان‌هاست که اسیرتان می‌کند. اگر معمولی فوتبال را دنبال می‌کنید، پس حتمأ بخوانیدش. اگر هم اصلأ فوتبالی نیستید و حتا ازش متنفرید، می‌توانید به لطف قلمی دلچسب و جذاب و با ریتمی تند، چهل سال فوتبال ایران را در کنار اتفاقات اجتماعی و سیاسی مرور کنید. شاید از دز نفرت فوتبالی‌تان کم شود. شاید هم نظرتان در موردش عوض شود. شاید هم عاشقش شوید.
#پسری_روی_سکوها
#حمیدرضا_صدر

🔸( ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ) :
علوی عشق نوشته است. در قالب سیاست، عاشق بودن را به تصویر کشیده و روی پوسته‌ی یک تم عاشقانه حرف سیاسی‌اش را حکاکی کرده و به حکومت ظالم زمانه‌اش تاخته...
چشم‌هایش، اگرچه با تعلیقش شما را به دنبال خود می‌کشاند اما هر لحظه امکان پاره شدن ریسمان کشش آن وجود دارد. اگرچه فضاسازی خوبی ندارد اما چنان با زبانی عالی، قدرتمندانه شخصیت‌های داستانش را پرداخته که هرکدام از آن ها بدون کم و زیاد به مخاطبش معرفی می‌‌شود و او را با عمیق‌ترین خصوصیات درونی شخصیت اصلی داستانش هم آشنا می‌کند.
کتاب علوی همان‌قدر که خواننده را میخکوب می‌کند، می‌تواند او را درمیانه ها‌ی راه خسته کند. همان‌قدر که شاهکار است، می تواند معمولی باشد.
#چشم‌هایش_بزرگ_علوی